سلام .بعد از کلی غیبت با فصل چهار قدم رنجه کردم .راسش با اون دردسرای که تو وبلاگ احسان در اومد از ترجمه این کتابه یکم دلسرد شدم اما خوب با فصل ۴ اومدم دیگه
یکی از دوستانمون ازم خواستن کتابشونو تو وبلاگم بذارم با توجه به اینکه این کار واقعا با روش کاری من متغایره اما ایشون کتابشون اینقد جالب بود که منم قبول کردم
داستان سومین پگاه ، داستانی کوتاه و حماسی در دنیای ناورد میباشد .این داستان کوتاهی است در جهت معنا بخشیدن به تاریخ و افسانه های غنی ایران و سردارانی که دلیرانه جنگیدند و جوانمردانه از خود گذشتگی کردند برای حفظ شرف و پرچمشان
کتابشون واقعا ارزش خوندن داره
عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار میروند تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیز نو روز و جشن شگوفه ها را بر گذار می نمایند ـ